زندگينامه
ابوبكر محمد بن زكريا بن يحيي رازي، در شعبان سال 251 قمري برابر با 865 ميلادي، در شهر ري به دنيا آمد. ري از شهرهاي كهن ايران است كه نام آن در اوستا نيز آمده است. اين شهر در آن روزگار مركز علم و ادب ايران بود و بزرگان و دانشمندان زيادي از آن شهر برخاستند. مقدسي در كتاب احسن التقاسيم درباره اين شهر نوشته است:"در اين شهر مدارس و مجالس علم فراوان است. مذكران آنجا فقيه و رؤساي آنان عالم و محتسبشان مشهور و سخنورانشان اديب هستند."
از كودكي و نوجواني رازي چيز زيادي نميدانيم. برخي نوشتهاند كه او در نوجواني به موسيقي گرايش فراوان داشت و در نواختن ني يا عود بسيار توانا بود. زماني را نيز به زرگري و صرافي پرداخته است.
نخست مفاهيم پايهي فلسفه، رياضي، اخترشناسي و ادب را در همان ري آموخت. آنگاه براي آموزش بيشتر به بغداد رفت كه به دست ايرانيان بنيانگذاري شده بود و دانشمندان بزرگ آن روزگار در آنجا گرد هم آمده بودند.
رازي در بغداد به رياست بيمارستاني برگزيده شد كه پدر، غلام معتضد عباسي، در سده سوم هجري ساخته بود. برخي گمان ميكنند كه رازي رياست بيمارستان عضدي را داشته است كه به دست عضدالدوله ديلمي به سال 372 بازگشايي شد. اما رازي نزديك نيم سده پيش از بازگشايي آن بيمارستان از دنيا رفت و به نظر ميرسد بيمارستاني كه غلام معتضد ساخت، طي زمان با بيمارستان عضدي مشتبه شده باشد.
رازي به زودي به جايگاه نخست در پزشكي دست يافت و فرمانروايان گوناگون او را به نزد خود ميخواندند و رازي كتابهايي نيز به نام آنها نوشته است. براي نمونه، زماني به درخواست ابوصالح منصور بن اسحاق ساماني، به زادگاه خود بازگشت و رياست بيمارستان ري را پذيرفت. در همين شهر بود كه كتاب طب المنصوري را به نام او نوشت كه يكي از شناخته شدهترين و پرآوازه ترين نوشتههاي او در غرب است. ترجمهي اين كتاب، نخستين كتاب پزشكي است كه با شيوهي چاپ گوتنبرگي در اروپا چاپ شد.
رازي سالهاي پاياني زندگی خود را در ري گذراند و دانشجويان زيادي از او درس گرفتند و پزشكان چيرهدستي شدند. در همان سالها بود كه چشمان رازي آب آورد و يكي از شاگردانش از طبرستان براي درمان او آمد و از استاد خود خواست اجازه دهد به درمان او بپردازد. رازي گفت كه اين كار بر رنج و درد من ميافزايد، چرا كه مرگ من نزديك به نظر ميرسد و روا نيست براي بازيافتن بينايي، خود را دچار رنج و سختي سازم. ديري نگذشت كه او در پنجم شعبان سال 313 قمري در ري از دنيا رفت. او در آن هنگام، اندكي بيش از 60 سال داشت.
شيوه رازي در پزشكي
رازي در پزشكي بسيار نوآور بود و پيروي كوركورانه از پزشكان پيش از خود را روا نميدانست. او كتابي به نام شكوك نوشته و نظريهها و روشهاي درماني نادرست جالينوس را بر شمرده است. او بر اين باور بود كه "تجربه بهتر از علم طب است" و منظور او از علم طب، نوشتههاي پيشينيان است. يادداشتهای او كه در آنها به دقت فراوان چگونگي وضعيت بيماران و بهبودي آنها را توصيف كرده است، او را يكي از برجستهترين پزشكان باليني همه دورانها ساخته است. يكي از آن ياداشتها اين گونه است:
"عبدالله بن سواده دچار تبهاي نامنظمي بود كه گاه هر روز به وي عارض ميگشت و زماني يك روز در ميان و گاهي هر چهار روز و شش روز. و پيش از عارض شدن تب، لرز مختصري به او دست ميداد و به دفعات بسيار بول ميكرد. من اين نظر را ابراز داشتم كه اين تبها ميخواهد به تب ربع مبدل شود و يا اين است كه بيمار زخمي در كليه دارد. پس از اندكي در بول بيمار چرك ظاهر شد. من به او خبر دادم كه ديگر تب باز نخواهد گشت و چنين شد. تنها چيزي كه مانع آن بود كه در نخستين بار نظر خود را دربارهي اين كه بيمار زخم كليه دارد، ابراز كنم اين بود كه پيش از آن به تب غب و تبهاي ديگر مبتلا بود و گمان ميرفت كه اين تبهاي نامنظم از التهاباتي باشد كه چون نيرو گيرد به تب ربع مبدل خواهد شد. به علاوه، بيمار به من شكايت نكرده بود كه در ناحيهي گردهاش سنگيني مانندي دارد كه چون بر ميخيزد آن را احساس ميكند و من نيز فراموش كرده بودم كه دراين باره چيزي از او بپرسم. در واقع ميبايستي بسياري بول گمان مرا در زخم كليهي وي قويتر كند، منتها نميدانستم كه پدرش نيز سستي مثانه دارد و از چنين دردي شكايت ميكند ..."
زماني كه در بيمارستان ري پزشك مسوول بود، در حالي كه شاگردانش و شاگردان شاگردانش پيرامون او را گرفته بودند، به كار بيمارستان رسيدگي ميكرد. هر بيماري كه به بيمارستان وارد ميشد، نخست در نزد شاگردان شاگردان معاينه مي شد و اگر مسالهاي براي آنها دشوار ميآمد، با شاگردان اصلي رازي عرضه ميشد و اگر آنها نيز در تشخيص بيماري در ميماندند، به خود رازي مراجعه ميكردند. اين شيوهي سازماندهي پزشكان از يادگارهاي رازي است كه هنوز هم در بيمارستان هاي آموزشي جهان رعايت ميشود.هنگامي كه ميخواستند بيمارستان معتضدي بغداد را بسازند، با او براي جاي مناسب بيمارستان مشورت كردند. رازي فرمان داد قطعههاي مساوي از گوشت را در محلههاي گوناگون شهر بياويزند و آن جايي را برگزينند كه قطعه گوشت در آنجا ديرتر از جاهاي ديگر فاسد شده است. رازي در آن بيمارستان بخش ويژه بيماران رواني بنيان گذاشت و براي هر گروه از بيماران رژيم غذايي مناسب آنها را تعيين كرد.
نوشتههاي رازي
رازي پژوهشگر و نويسنده پركاري بوده و خود در اين باره در كتاب السيره الفلسفيه چنين نوشته است:"كوشش و پشتكار من در فراگيري دانش به اندازهاي بود كه به خط تعويذ(خط ريز) بيش از 20 هزار ورقه چيز نوشتم و پانزده سال از عمر خود را شب و روز در تاليف جامع كبير(همان حاوي) صرف كردم و بر اثر همين كار در نيروي بينايي من سستي پديد آمده و عضله دستم گرفتار سستي شده و من را از نوشتن محروم ساخته است. با اين همه، از جست و جوي دانش باز نماندهام و پيوسته به ياري اين و آن ميخوانم و بر دست ايشان مينويسم."
نخستين فهرست از نوشتههاي رازي را خود او فراهم كرده كه ابننديم آن را در الفهرست آورده است. ابن قفطي نيز در كتاب خود با نام اخبار الحكماء، آن فهرست را به نقل از ابننديم آورده است. سپس، ابوريحان بيروني كتابي پيرامون نوشتههاي رازي نوشت كه پول كراوس، خاورشناس فرانسوي، در سال 1936 آن را با عنوان "رساله ابيريحان في فهرست كتب محمد بن زكرياي رازي" به چاپ رساند. البته، بيروني فهرست كتابهاي خود را تا سال 427 قمري، كه در آن هنگام 65 سال داشت، نيز در اين رساله آورده است.
بر پايه فهرست بيروني، رازي 184 كتاب در موضوعهاي گوناگون نوشته است: پزشكي، 56 كتاب؛ طبيعيات، 33 كتاب؛ منطق، 7 كتاب؛ رياضيات و اخترشناسي، 10 كتاب؛ تفسير و تخليص كتابهاي فلسفي و پزشكي ديگران، 7 كتاب؛ علوم فلسفي و تخميني، 17 كتاب؛ ماوراءالطبيعه، 6 كتاب؛ الهيات، 14 كتاب؛ كيميا، 22 كتاب؛ كفريات، 2 كتاب و فنون مختلفه، 10 كتاب.
ابنابي اصيبعه، از پزشكان سده هفتم هجري، در كتاب عيون الانباء في طبقات الاطباء، 238 كتاب براي رازي فهرست كرده است. محمود نجمآبادي، پژوهشگر تاريخ علم، با برابر نهادن فهرست بيروني، ابنقفطي، ابنابي اصيبعه و ابننديم، كتابي به نام مولفات و مصنفات ابوبكر محمد بن زكرياي رازي، فراهم آورده است كه در سال 1339 از سوي انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد. او دراين كتاب 271 كتاب براي رازي برشمرده است. در اين جا برخي از مهمترين آثار رازي معرفي ميشود.
در پزشكي
1. الحاوي يا الجامع الكبير: الحاوي بزرگترين دانشنامه پزشكي است كه در آن نظريههاي پزشكان پيش از رازي گردآوري شده است. او در اين كتاب نظر پزشكان را بي آن كه در آنها تغييري دهد، آورده و هر مطلبي را از هر كجا گرفته، منبع آن را نوشته است. همان گونه كه پيش از اين گفته شد، رازي براي اين كار بزرگ بيش از 15 سال از عمر خود را صرف كرد تا اين كه بينايي و توان نوشتن را از دست داد و از شاگردانش كمك گرفت. با اين همه، سازماندهي نهايي كتاب به دست شاگردان رازي و پس از مرگ استاد انجام شد.
كتاب حاوي در سال 1297 ميلادي به درخواست شارل انجو، شاه سيسيل، به كوشش فرج بن سالم به لاتين ترجمه شد. نخستين چاپ متن لاتين آن در سال 1486 در شهر برسكيا انجام شد و سپس در سالهاي 1505، 1506، 1509 و 1542 در شهر ونيز بار ديگر به چاپ رسيد. حاوي يكي از 9 كتابي بود كه كتابخانه دانشكده پزشكي پاريس در سال 1395 ميلادي در خود داشت.
2. الكناش المنصوري: اين كتاب پس از الحاوي مهمترين اثر پزشكي رازي به شمار ميآيد. رازي اين كتاب را به نام ابوصالح منصور بن اسحاق بن احمد بن اسد، والي ري، نام نهاده است. او در اين كتاب، كه به طب منصوري پرآوازه شده، مفاهيم پايه پزشكي را در ده مقاله آورده است. مقالهي نهم اين كتاب، با عنوان"درباره درمان همه بيماريها از فرق سر تا نوك پا" بيشتر مورد توجه بوده و در اروپا به صورت جداگانه نيز به چاپ رسيده و شرحهاي گوناگوني بر آن نوشته شده است.طب منصوري را جرارد كرمونيايي در سال 1481 به لاتين ترجمه كرد. ترجمه لاتين آن نخست در سال 1484 به چاپ رسيد و سپس تا سال 1519، شش بار ديگر در ونيز چاپ شد. چاپهاي ديگري از آن نيز در سالهاي 1533، 1544 و 1551 در سوئيس و 1674 در اولم فراهم آمد. اين كتاب تا پايان سدهي نوزدهم ميلادي بخشي از برنامه درسي دانشگاه توبينگن آلمان بود و رياست دانشگاه مونپوليه، در فرانسه، تا سال 1558 هنوز درس خود را از روي اين كتاب ميگفته است.
3. كتاب الجدري و الحصبه: اين كتاب كهنترين و مهمترين كتابي است كه پيرامون آبله و سرخك نوشته شده است. رازي نخستين پزشكي است كه اين دو بيماري را دو بيماري جداگانه دانسته و شيوه نگارش آن به اندازه با اصول علمي امروزي همخواني دارد كه برخي از پژوهشگران تاريخ پزشكي، از جمله نوبرگر در كتاب تاريخ پزشكي خود، آن را برجستهترين خدمت فرهنگ اسلامي به علم پزشكي دانستهاند. ترجمهي لاتين كتاب آبله و سرخك رازي در سال 1548 در پاريس منتشر شد و ترجمههاي لاتين ديگري از آن در سالهاي 1498 و 1555 در ونيز، در سالهاي 1529 و 1544 در سوئيس، در سال 1549 در استراسبورگ، در سال 1749 در لندن و در 1781 در گوتينگن چاپ شد. ترجمهي فرانسوي آن در سال 1762 در پاريس منتشر شد. ترجمهي انگليسي آن در سال 1747 در لندن انجام شد، اما در سال 1848 منتشر شد. محمود نجمآبادي آن را به فارسي ترجمه كرده است.
4. تقاسيم العلل: كتاب تقسيمهاي بيماريها، گونهاي فرهنگ پزشكي است كه بيماريها و چگونگي درمان آنها چكيدهوار در آن آمده است. اين كتاب را نيز جرالد كرمونيايي به لاتين ترجمه كرده است.
5. من لايحضره الطبيب: چنانكه از نام اين كتاب بر ميآيد، براي كسي نوشته شده است كه به پزشك دسترسي ندارد. شيخ صدوق كه عنوان اين كتاب را پسنديده بود، كتابي با نام من لايحضره الفقيه در فقه شيعي نوشته است.
6. دفع مضار الاغذيه: اين كتاب درباره جلوگيري از زيان غذاها است و عبدالعلي نائيني آن را به فارسي ترجمه و با عنوان بهداشت غذايي منتشر كرده است.
7. في محنه الطبيب و كيف ينبغي ان يكون: كتابي در چگونگي آزمايش كردن پزشكان و اين كه يك پزشك چگونه بايد باشد.
8. المرشد: كتاب راهنما كه با نام الفصول نيز شناخته ميشود، چكيده دانش پزشكي است.
9. الادويه المسهله الموجود في كل مكان : اين كتاب پيرامون داروهاي آسانيافتني است كه در هر جايي وجود دارند.
10. القرابازين: رازي دو كتاب با اين نام دارد كه يكي كبير(بزرگ) و ديگري صغير(كوچك) ناميده ميشود. اين كتابها پيرامون داروهايي هستندكه پزشكان بايد با آنها آشنا باشند.
ديگر كتابهاي برجستهي رازي در پزشكي عبارتند از: اطمعه المرضي(غذاي بيماران)، برءالساعه(فوريتهاي پزشكي)؛ كتابه في تولد الحصاه(كتاب او در پديد آمدن سنگريزه)، كتابه في القولنج(كتاب او در درد رودكان)، كتابه في النقرس و اوجاع المفاصل(كتاب او در درد پا و مفصلها)، الطب الملوكي(پزشكي شاهانه)، في العله التي صارالخريف ممرضا(در چرايي آنكه پاييز بيماريآور است)، في العله التي تحدث الورم و الزكام في رووس الناس وقت الورد(در علت آن كه ورم و زكام در سر مردم هنگام گل سرخ عارض ميگردد)، تقديم الفاكهه قبل الطعام و تاخير منه(خوردن ميوه پيش از غذا و پس از آن)، في عله التي لها ينجح جهال الاطباء و العوام و انساء اكثر من العلماء(در علت آن كه طبيبان نادان و عامهي مردم و زنان، بيش از طبيبان دانشمند توفيق مييابند) و ... .
دستاوردهاي علمي رازي
بحث علمي پيرامون ايمني اكتسابي: در سال 1797 ميلادي، ادوارد جنر، پزشك انگليسي، دريافت دختراني كه شيرگاوهاي مبتلا به آبلهي گاوي را ميدوشند، نسبت به آبله انساني(آبله مرغان) ايمن هستند. جنر بر پايهي اين مشاهده و چند آزمايشي كه انجام داد، مفهوم ايمني اكتسابي(به دست آوردني) را مطرح كرد. اما نزديك 900 سال پيش از جنر، محمد زكرياي رازي، براي نخستين بار آبله مرغان را به صورت علمي توصيف كرد. او در كتاب الجدري و الحصبه خود نوشته است كه اين بيماري از فردي به فرد ديگر منتقل ميشود، اما اگر كسي از اين بيماري جان سالم به در برد، بار ديگر به اين بيماري دچار نميشود.
دکتر «روسکا» شیمیدان آلمانی گفته است: «رازی برای اولین بار مکتب جدیدی در
علم کیمیا بوجود آورده است که آن را مکتب علم شیمی تجربی و علمی می توان
نامید.
مطلبی که قابل انکار نیست اینست که زکریای رازی پدر علم شیمی
بوده است.» کتابهای او در زمینه کیمیا در واقع اولین کتابهای شیمی است.
مهمترین اثر رازی در زمینه کیمیا کتاب «سرالاسرار» است. ظاهرا رازی 24 کتاب
یا رساله در علم کیمیا نوشته که متاسفانه فقط معدودی از آنها بدست آمده و
در کتابخانههای مشهور دنیا نگهداری میشود. وی نخستین بار از تقطیر شراب در
قرع و انبیق مادهای بدست آورد که آن را الکحل نامید که بعدها به هر نوع
ماده پودری شکل حتی به جوهر هم داده شد، از این رو آن جوهر را جوهر شراب
نیز نامیدند. گفته میشود که رازی کربنات آمونیوم را از نشادر و همچنین
کربنات سدیم را تهیه کرده است.